شهر های ایتالیا



 

Milan in hands of World Architecture's Masters

اين­بار ميلان ميزبان معماران بزرگ جهان است؛ پروژه­ای بنام "فيرا ميلانو" كه مساحتی بيش از 16 جريب را در ناحيه قديم نمايشگاهی ميلان تحت پوشش خود قرار می­دهد. دانيل ليبسكيند بعنوان طراح اصلی این پروژه به همراه زاها حديد، ‌آراتا ايسوزاكی و پير پائولو ماجيورا،‌ ميلان 2014 را رنگ نوينی خواهند بخشيد. اين طرح شامل فضاهای عمومی، ‌بناهای مسكونی، برجهای تجاری- اداری و موزه خواهد بود. اين طرح در سايت فيرا مطرح گشته كه يكی از مناطق مركزی و مهم در گسترش شهر ميلان است و نقطه اتكای شهر محسوب می­شود و در دو حوزه دارای اهميت می­باشد،‌ يكی مجاورت با بافت قديمی شهر ميلان و ديگری به سبب برگزاری نمايشگاه­های معروف ايتاليا در حيطه طراحی، مبلمان،‌ مد و تكنولوژی. بناهای موجود در سايت بيشتر توسط دانيل ليبسكيند طراحی شده كه شامل يك برج اداری- تجاری،‌ فضاهای مسكونی و موزه است، همچنين وی مسئول طراحی پارك واقع در ميدان "دمودسولا" است كه پروژه در همين سايت و در امتداد اين پارك قرار می­گيرد. استراتژی مطرح در اين پروژه بسيار ساده بوده و شامل يكپارچه شدن با حيات،‌ زندگی و بافت شهری و بوجود آوردن همجواری با ميدان عمومی،‌ پارك جديد و يك خط آسمان زيباست. طرح همانند مجمع­الجزايری است كه در درون يك پارك جای­گرفته و هر كدام در مقياس و اندازه­های مختلف ارائه شده،‌ مقياس بناهای مسكونی از ويلاها تا آپارتمان­ها تغيير می­كنند و به دقت در اطراف سايت و در لبه­های شرقی،‌غربی و جنوبی قرار داده شده­اند تا با بافت ارتباط برقرار كرده، تاكيد بيشتری ‌بر روی بافت داشته باشند، با محيط پيرامون سازگاری ايجاد نمايند و در نهايت با هم ادغام شوند. ترتيب فضايی در بناهای مسكونی به ­گونه­ای است كه تمامی آنها  می­توانند از نور،‌ تهويه و مناظر زيبا استفاده كنند، در آنها امكان ايجاد گرمخانه­های داخلی كه حاكی از رعايت اصول معماری پايدار و انرژی است، در نظر گرفته شده است. اين بناها مانند نقطه شروع و حركت در سايت هستند كه هماهنگی و تعادل را بين حياط­های اختصاصی و مكان­های عمومی برقرار می­سازند در ضمن يكی ديگر از ورودی­های اصلی سایت در تلاقی موزه،‌ مركز طراحی و مركز هنرهای نمايشی فراهم آمده است. اين طرحِ يك لايه غنی را در بافت تاريخی ميلان بوجود می­آورد، ‌بافتی كه بطور طبيعی به مناطق مسكونی و پارك جديد متصل می­گردد. در ميان سايت و پارك جديد،‌ سه برج شاخص قرار دارد. اين اجزاء بطور عمد در فضای وسيعی از پارك، ميدان،‌ فضاهای عمومی و اختصاصی متمركز شده است، هر بنا زبان و بيان منحصر به خود را داراست ولی در عين حال كل اين سه بنا بهم پيوسته است و  در پايين، فضايی عمومی را بوجود می­آورد. برج­ها به گونه­ای هستند كه دورنمای فوق­العاده و فضاهای خاصی را دارا می­باشند، از نظر عملكردی هم به بهترين وجه طراحی شده و در آنها نيز به اصول معماری پايدار توجه گرديده است. اين طرح پيشنهادی، ­"فيرا" را بعنوان نمادی برای زندگی جديد مطرح می­كند،‌ طرحی كه در جای ديگری مطرح نشده و از اين حيث منحصر بفرد است. در اين طرح چهار معمار،‌ بيانی چندگانه را به نمايش گزارده­اند، اين نوع بيان دموكراتيك در طراحی،‌ آينه­ای از تاريخ ميلان خواهد بود،  خود ليبسكيند در مورد اين پروژه چنين می­گويد: در اينجا بادی بر فراز ميلان شروع به وزیدن خواهد کرد كه پيام آور تغييرات در اين شهر است.

 

 

جنوا بندري در شمال ايتاليا و مركز استان جنوا د رمنطقه ليگورياست. اين شهر با حومه حدود 890 هزار نفر جمعيت دارد. جنوا شهر اقوام باستاني ليگوريان بوده و نامش را هم از زبان اين قوم گرفته است. در زبان آنها جنوا به معني زانو يا قوزك است و اين نام را به علت موقعيت جغرافيايي استان به آن داده‌اند. در زبان لاتين جنوا به معني دهان است. در سال 2006 بخش قديمي شهر، در فهرست ميراث جهاني يونسكو ثبت شد.

 

شهر جنوا تاريخي كهن دارد. اولين ساكنان آن اليگورها قومي ايتاليك بودند. از 2000 تا 2500 سال پيش از ميلاد مسيح، جنوا سكنه داشته است. در دوران حكومت رومي‌ها جنوا رونق گرفت و به بندري مهم تبديل شد. كارتاژها در سال 209 پيش از ميلاد، جنوا را ويران كردند. پس از جنگ با كارتاژها شهر بازسازي شد و تجارت پوست، پشم و عسل در آن گسترش يافت. كالاهايي كه با كشتي به جنوا وارد مي‌شد، به شهرهايي چون تورتونا و پياچنزا حمل مي‌شد. در سال 1746 نيروهاي اتريش، جنوا را فتح كرند و در سال 1768 به دست فرانسوي‌ها افتاد. در سال 1810 مردم جنوا عليه فرانسوي‌ها قيام كردند و سرانجام شهرشان را آزاد ساختند.

در طول جنگ جهاني دوم، نيروي هوايي بريتانيا شهر جنوا را بمباران كرد. يكي از بمب‌ها روي كليساي جامع سن‌لورنزو افتاد، اما منفجر نشد. اين بمب هم‌اكنون در همان محل قرار دارد و گردشگران به تماشاي آن مي‌روند.

پايتخت فرهنگي اروپا

در سال 2004 اتحاديه اروپا جنوا را به همراه شهر فرانسوي ليل، پايتخت فرهنگي اروپا اعلام كرد. شهر جنوا با وسعت 243 كيلومترمربع بين درياي ليگوريان و كوه‌هاي آپنين واقع شده است. شهر در امتداد ساحل گسترش يافته به طوري كه طولش 30 كيلومتر است. شهر آب و هوايي مديترانه‌اي دارد. زمستانش معتدل با ميانگين برودت 8 درجه سانتي‌گراد و تابستانش گرم با ميانگين دماي 24 درجه سانتي‌گراد است.

اختلاف دماي 24 ساعت شبانه‌روز از 6 درجه سانتي‌گراد بيشتر نمي‌شود. ژوئيه خشك‌ترين ماه سال است، در حالي كه بيشترين باران در ماه‌هاي اكتبر و نوامبر مي‌بارد.

جنوا شهري بادخيز است. در بيشتر روزهاي زمستان، بادهاي شمال، هواي سرد اروپاي شمالي و مركزي را به اين شهر مي‌آورند و البته همين بادها سبب صافي هواي جنوا مي‌شوند.

در شهر گاهي نيز باد جنوب شرقي كه از دريا مي‌آيد، جريان مي‌يابد. اين باد برخلاف باد شمال، هواي گرم و مرطوب را به جنوا مي‌آورد.

خانه كريستف كلمب

جنوا مانند ديگر شهرهاي ايتاليا، ديدني‌هاي زيادي دارد. ميدان فراري از جاهاي تماشايي شهر است. اطراف اين ميدان چند بناي تاريخي و ارزشمند به چشم مي‌خورد كه يكي از آنها ساختمان اپرا و ديگري كاخ تاريخي است. همچنين خانه‌اي قديمي در ضلعي از ميدان به چشم مي‌خورد كه مي‌گويند كريستف كلمب، كاشف قاره آمريكا در آنجا به دنيا آمد.

قلعه‌ها و قصرها در باغ

اگر به جنوا سفر كرديد، حتما از بخش كهنه يا قديمي شهر ديدار كنيد كه در فهرست ميراث جهاني يونسكو است و بناهاي تاريخي و هنري متعددي در آنجا قرار دارد. موزه‌هاي متعدد، دانشكده هنر و كاخ‌هاي حكمرانان جنوا در سده‌هاي مختلف، برخي از اين آثار است. كليساي سن‌لارنس، بندرگاه قديمي و موزه هنرهاي شرقي، شماري ديگر از ديدني‌هاي جنواست.

شهر جنوا، باغ‌ها و بوستان‌هاي زيبا و سرسبزي دارد كه مردم شهر و گردشگران به طور گسترده به اين مكان‌ها مي‌روند. علاقه‌مندان پياده‌روي و دويدن نيز باغ‌هاي تاريخي جنوا را جاهايي مطلوب براي ورزش كردن مي‌دانند.
باغ‌هاي قلعه آلبرتيس، از جاذبه‌هاي مشهور جنوايند كه با وسعت 82 هزار مترمربع در مركز شهر قرار دارند. فضاهاي سبز بزرگ‌تر در بيرون از منطقه مركزي شهر بنا شده‌اند كه يكي از آنها بوستان نروي با مساحت 96 هزار مترمربع است كه چشم‌اندازي به دريا دارد. باغ‌هاي زيباي پالاوي چيني هم تماشايي‌اند. وسعت اين باغ‌ها 265 هزار مترمربع است. بسياري از موزه‌ها و كاخ‌هاي تاريخي شهر نيز باغ‌هاي ويژه خود را دارند

 

جنوا، دو بندرگاه قديمي و جديد دارد. بندرگاه قديمي و كهنه با نام پورتو آنتيكو، قسمت باستاني بندر جنواست. پنزو پيانو معمار مشهور جنوايي بازسازي بندر كهنه را براساس حفظ بافت باستاني ان بر عهده داشت. امروزه اين بخش از بندر، از جاذبه‌هاي گردشگري شهر است.

 

 آنجا مي‌توانيد موزه مشهور آكواريوم و موزه دريايي جنوا را تماشا كنيد. در سال 2007، بيش از يك ميليون و 700 هزار نفر از اين دو جاذبه گردشگري ديدن كردند.

براساس آمار سال 2006 بيش از 94 درصد از جمعيت جنوا را ايتاليايي‌ها تشكيل مي‌دهند.

بزرگ‌ترين گروه مهاجران از قاره آمريكا به جنوا رفته‌اند كه بيشترشان اهل اكوادورند. 7/2 درصد از جمعيت شهر را اكوادوري‌ها تشكيل مي‌دهند. ديگر گروه‌هاي مهاجر آلبانيايي و رومانيايي‌تبارند. 6 دهم درصد از اهالي جنوا نيز از كشورهاي آفريقايي به اين شهر مهاجرت كرده‌اند. مذهب اكثر ساكنان جنوا كاتوليك است و شمار اندكي نيز پروتستانند.

 3 ميليون مسافر دريايي

جنوا يكي از مهم‌ترين بندرهاي ايتاليا و درياي مديترانه است. سالانه بيش از 58 ميليون تن كالا به اين بندر وارد يا از آن خارج مي‌شود. چندين خط كشتيراني از جنوا به ديگر بنادر مديترانه، مسافر و كالا حمل مي‌كنند. در سال 2007، 2/3 ميليون مسافر با كشتي به جنوا رفتند يا از اين بندر به جاهاي ديگر مسافرت كردند.

بندر جنوا يك فرودگاه بزرگ بين‌اللملي هم دارد كه درصد در خور توجهي از مسافران از طريق اين فرودگاه به شهر وارد يا از آن خارج مي‌شوند. اين فرودگاه در غرب شهر و به فاصله تنها چند كيلومتر از مركز آن قرار دارد. پروازهاي منظم روزانه از اين فرودگاه به رم، ناپل، پاريس، لندن، مادريد . مونيخ برقرار است. در سال‌هاي اخير ترافيك مسافر فرودگاه به طور پيوسته در حال افزايش بوده، به طوري كه حالا سالانه 2/1 ميليون مسافر دارد و شهرهاي بيشتري از طريق خطوط هوايي به جنوا متصل شده‌اند.

مسافران علاوه بر كشتي و هواپيما، با استفاده از قطار هم مي‌توانند به جنوا سفر كنند. اين شهر دو ايستگاه بزرگ راه‌آهن، يكي در شرق در نزديكي محل نمايشگاه تجاري جنوا و ديگري در غرب در نزديكي بندرگاه، دانشگاه و مركز تاريخي شهر دارد. از اين رو ايستگاه قطارها مسافران را به طور منظم به فرانسه، تورين، ميلان و رم مي‌برند. در حومه شهر و در نوار ساحلي 30 كيلومتري از نروي (Nervi)‌ تا ولتري (Voltri)‌ 21 ايستگاه محلي وجود دارد و ساكنان اين نوار ساحلي به سهولت به قطار دسترسي دارند.

در سال‌هاي اخير مقام‌هاي شهري جنوا به گسترش شبكه مترو نيز توجه كرده‌اند تا سال 2011 خطوط تازه‌اي به بهره‌برداري خواهد رسيد. البته ميان اعضاي شوراي شهر بر سر گسترش شبكه مترو اختلاف وجود دارد. برخي از آنها اعتقاد دارند بهتر است بيشتر روي گسترش شبكه تراموا سرمايه‌گذاري شود.

 وفور باشگاه‌هاي قايقراني

در شهر جنوا، ورزش با اقبال عمومي خوبي مواجه شده و از آنجا كه امكانات ورزشي به اندازه كافي در دسترس همگان است، انواع ورزش‌ها در اين شهر بندري رونق دارد. جنوا به علت داشتن ساحل طولاني، چندين باشگاه قايقراني و دريانوردي دارد. قايقراني از اواسط بهار تا اوايل پاييز، مردم زيادي را به سوي خود جذب مي‌كند. باشگاه‌ها بارگذاري كلاس‌هاي متعدد، به علاقه‌مندان قايقراني آموزش مي‌دهند. براي قايقراني تفريحي نيز در اسكله‌هاي متعدد قايق‌هاي زيادي به چشم مي‌خورد كه به علاقه‌مندان كرايه داده مي‌شود. از آنجا كه جنوا، بوستان و باغ‌هاي تفريحي متعددي دارد و هواي شهر به علت وزش بادهاي شمال و بادهاي درياي مديترانه، در بيشتر روزهاي سال پاك است، ورزش‌هاي هواي باز مثل دويدن و پياده‌روي، مورد توجه مردم شهر قرار گرفته است. دوچرخه‌سواري نيز در جنوا طرفداران زيادي دارد. علاقه‌مندان اين ورزش در مسيرهاي زيبا بويژه نوار ساحلي شهر به اين ورزش مي‌پردازند. واليبال، بسكتبال و شنا از ديگر ورزش‌هاي پررونق در جنواست. البته فوتبال جايگاه ويژه خود را دارد.

 

پرچم لمباردی

لُمباردی، به‌ایتالیائی (Lombardia) منطقه‌ای پرجمعیت در شمال ایتالیا است. متشکل از استان‌های برگامو، برسکیا، کومو، کرمونا، لکو، لودی، میلان، مانتوا، پاویا، سوندریو و وارسه

لمباردی ۲۳٬۸۶۱ کیلومتر مربع وسعت و ۹٬۱۲۲٬۰۰۰ نفر جمعیت دارد. مرکز آن میلان (مایلند) است. این منطقه از کوه‌های آلپ در شمال ایتالیا شروع شده و به جنوب رودخانه پو ختم می‌شود. این بخش از ایتالیا به خاطر موقعیت بسیار خوب کشاورزی و برخورداری از سدهای متعدد و نیروگاه‌های آبرسانی، موفق به جذب صنایع شده و درنتیجه یکی از مراکز مهم و ثروتمند ایتالیا است.

لمباردی در نقشه ایتالیا

 

 

تاریخ لمباردی

پس از سقوط امپراتوری روم غربی منطقه وسیع لمباردی مرکز پادشاهی لانگوباردها قرار گرفت و در سال (۷۷۴) تحت سلطه فرانک‌ها درآمد. درسال (۹۵۱) «اتو اول» قیصر روم در پاویا لقب شاه لانگوباردها را هم پذیرفت. در قرن های ۱۱ و ۱۲ میلادی شهرها استقلال خود را به‌دست آورده و با اتحاد خود و جنگ علیه اشتاوفر، تحت رهبری «میلان» به ایجاد شهرهای متحده لمباردی موفق شدند. از تاریخ (۱۵۳۵) این منطقه تحت تملک اسپانیا قرار گرفت. درسال (۱۷۱۴) تحت نفوذ اطریش و (۱۷۹۷) به اشغال فرانسه درآمد. کنگره وین، لمباردی را به‌عنوان بخشی از پادشاهی لمباردی- ونیزی، متعلق به‌اطریش اعلام نمود و در سال (۱۸۵۹) به‌پادشاهی ساردنی - پیمونت تعلق گرفت.

 

شهر توریستی تائورمینا، که در تصویر دیده میشه، تو ساحل شرقی جزیره سیسیل گسترده شده و منظره تماشائی کوه اتنا رو پشت سرش داره. اتنا بلندترین آتشفشان فعال اروپاست.

 

 

حکایت شهر پمپیی حکایت هولناک و باور نکردنی از یک فاجعه عظیم و کم سابقه طبیعت میباشد . گویی طبیعت میخواهد هنر خود را به شکلی عجیب برای نسل امروز بیادگار بگذارد . تا امروز مجسمه های زیادی توسط انسان از خاک طبیعت ساخته شده است, اما مطلب امروز حکایت معکوس این روند را برای شما بدنبال دارد. یعنی ساختن مجسمه های انسان توسط طبیعت . اینبار طبیعت با ذوق دلخراش و از خاک خود انسانهایی را مجسمه کرده است که وقتی به انها نظر می اندازید, حس وحشتناکی تمام وجود شما را تسخیر می کند . این چند سطر از مقدمه مطلب"

 

متخصصان با استفاده از این حفره ها توانستند قالبهای دقیقی از شکل و شمایل شهروندان نگون بخت " پمپیی " به دست اورند .

 

در اوت 1991 جزئیات فاجعه ای که 1900 سال قبل شهر باستانی " پمپیی " را که یکی از مشهورترین و جالبترین مکانهای باستان شناسی بود , مشخص شد . باستان شناسانی که این شهر قدیمی را کشف کردند از جزئیات فاجعه ای که در روزهای 25 و 26 اوت سال 79 بعد میلاد باعث نابودی این شهر شد, باخبر شدند . انها 23 میلیون دلار بودجه در اختیار داشتند تا لایه های سنگ و خاک را از روی خرابها کنار بزنند, اما در حین حفاری به لایه ضخیمی از خاکستر سخت برخوردند که مسیر کاوشها را تغییر داد . خاکستر اتشفشان " پمپیی " خدمت مهمی به باستان شناسان کرده بود . این خاکستر بسیاری از قربانیان فاجعه را در خود محصور کرده و بعد سخت شده بود و هنگامیکه بدن قربانیان متلاشی شد, حفره ای درست به شکل و شمایل قربانیان برجا مانده بود , درست مثل قالبی اماده که در انتظار ریختگری برای شکل دادن اشیاء اماده شده , دریغا که طبیعت بی رحم با وحشیگری عجیبی به شهر تاخته بود و برای اینکه هنر و قدرت خود را برای نسل اینده به یادگار بگذارد, توسط خاکستر سوزان که به ارامی سرد شده بود قالبهای را برای اینده اماده کرده بود . دقیقا" مثل تابلوی نقاشی که خاکستر روی ان نشسته است . اما نقاش برای مدل خود شهری را انتخاب کرده و به جای رنگ از انسانهای بی نوایی که در شهر زندگی میکردند .!! متخصصان با استفاده از این حفره ها توانستند قالبهای دقیقی از شکل و شمایل شهروندان نگون بخت " پمپیی " به دست اورند . متخصصان با استفاده از شیوه های جدید مخلوطی از سیمان و بوکسیت را بدرون هر حفر ای که تصور می شد اسراری در خود نهان دارد تزریق کردند . به این ترتیب قالبها بدون ترک خوردن خشک می شد . البته خشک شدن قالبها چند هفته طول می کشید . بعد از خشک شدن قالبها , یکی از هولناکترین فجایع تاریخ پیش روی انها ظاهر شد . شهری با شهروندانش , که برای رهایی از مرگ تلاش میکردند . اثار وحشت و نگرانی در چهره اکثر مردمان شهر به وضوع نمایان بود . همانگونه که در بالا عنوان کردم جای جای شهر مثل یک تابلوی نقاشی بود.. در خانه ای پدر فرزندش را بغل گرفته بود و زن خانه کنار ان دو نشسته و در انتظار پایان این فاجعه بود .. در جای دیگر جسد 9 نفر که در لحظات وحشت, گرفتار مرگ شده بودند—بچشم میخورد . واقعه ای که برای انها اتفاق افتاده بود واضع بود . در ساعات اولیه اتشفشانی انها زیر باران سنگی که بر شهر میبارید زیر سقف خانه ای پناه گرفته بودند, اما باران سنگ بی امان بر فراز سقفها میبارید, خیابانها را پر میکرد و از پنجره ها و درها بدرون سرارزیر می شد . انها همچنان در انتظار بودند تا ریزش سنگ متوقف شود و بناگاه چنین شد . شاید انها نفسی از سر اسودگی کشیدند و تصور کرده بودند که نجات یافته اند, اما ابر داغی از خاکستر و گاز همچون نفس مرگ بر شهر وزید . انها به سرفه افتادند و با وحشت به سوی درها دویدند اما پیش از انکه بتوانند از میان سنگها راهی باز کنند گاز سمی و سوزان انها را خفه کرده بود .

 پمپیی " در ابتدا از این ابشار مواد مذاب و خاکستر بسلامت جست . درست همانطور که " هرکولانوم " از ابشار سنگها بسلامت جسته بود, اما اتشفشان " وزو " از سر نو تجدید قوا کرد . در ساعت 7.30 بامداد موج چهارم اتشفشان اغاز شد و این بار هدف حوالی شهر " سارنو " بود . ابری داغ از گاز و خاکستر این شهر را در بر گرفت و از انجا بسوی " پمپیی " پیش رفت و سر راه خود هر موجود زنده ای را خفه کرد . دقایقی بعد موج پنجم اغاز شد و حوالی ساعت 8 بامداد ششمین و قویترین موج هجوم خود را اغاز کرد . در ان ساعت " پلینی اکبر " بعد از ساعتی استراحت از خانه خود در " استابیا " خارج شد . بعدها برادر زاده اش نوشت : دریاسالار و ملازمانش به ساحل دریا رفتند تا ببینند ایا میتوانند به دریا بروند, اما موجها انقدر مرتفع بودند که انها منصرف شدند . عمویم بر روی بادبانی کهنه که بر زمین پهن کرده بودند نشست و اب سرد نوشید. لحظاتی بعد شعله های اتش در اسمان دیده می شد و بوی گوگرد انچنان قوی بود که انها تصمیم به بازگشت گرفتند " پلینی اکبر مرد چاقی بود و از ناراحتی تنفسی مزمن رنج میبرد . نتوانست از جا بلند شود او با کمک دو تن از بردگان سرپا شد اما بلافاصله بر زمین افتاد . برادر زاده اش تصور میکرد رایحه گوگرد او را از پا دراورده اما احتمال دارد که او با حمله قلبی از پا افتاده باشد . مورخ بزرگ مرده بود . در " میسنوم " طرف دیگر خلیج " پلینی اصغر " ساعتها بیدار ماند . لرزه های متوالی زمین او را نگران کرده بود . وقتی سقفها شکاف برداشت و احتمال ان می رفت که خانه فرو ریزد او و مادرش به مردمی پیوستند که شهر را ترک میکردند . « ارابه ها هر لحظه بسوی می لغزید . حرکت زمین متوقف نمی شد, نزدیک دریا دیدیم که جانوران دریایی بسیاری بر ساحل مرده بودند. از همه ترسناکتر منظره اتشفشان بود که فعالیتش به اوج رسیده بود . دود سیاه و ترسناکی به اسمان برخاسته بود و هر چند لحظه شعله های اتش از میان ابر به اسمان زبانه می کشید, درست مثل صاعقه نورانی اما عظیمتر .. چندی بعد این ابر پایین تر امد و سطح دریا را پوشاند . خاکستر بر سر وروی ما میریخت . به پشت سرم نگاه میکردم .. تاریکی را می دیدم که روی زمین میلغزد و پیش می اید . تصمیم گرفتم به کنار جاده بروم .. از ترس انکه مبادا فشار جماعتی که در جاده پیش می ایند ارابه را درون دره هل بدهند. تاریکی رسید و ما در کناری نشسته بودیم .با این که روز بود اما بخاطره خاکستر اتشفشان همه جا در تاریکی و ظلمات بسر میبرد . صدای نجوای مردان و گریه و جیغ زنان را می شنیدیم, بعضی بچه های خود را صدا میزدند و بعضی همسران خود را ... بعضی دعا میکردند تا زودتر بمیرند .. از ترس مردن .! بعضی دستها را بسوی خدایان بلند میکردند اما بیشتر مردم تصور میکردند که از خدایان نیز خبری نیست . شبی ابدی و جاویدان بر زمین فرود امده بود .» اکنون گرمای ابر اتشفشانی به علت طی مسافت زیاد از بین رفته بود و شب سرد شده بود . اما هنوز گاز گوگرد تنفس را برای همه زیانبار میکرد . 18 ساعت از شروع انفجار " وزو " میگذشت و غول کم کم از نفس میادفتاد, اگر چه تا چند روز دیگر خاکستر در همه جا بر زمین می نشست . بخش اعظم شهر " پمپیی و هرکولانوم " ناپدید شده بود . این خاکستر باقیمانده شهر را نیز بکلی محو کرد و پرده ای خاکستری بر روی ویرانها کشید . شاید حدود 90% اهالی شهر توانسته بودند به موقع بگریزند . ظرف روزهای بعد عده ای از انها بازگشتند و با دیدن تپه ماهورهای سوخته و گداخته در جای شهرشان بر سر خود زدند . بعضی از انها در محلی که گمان میکردند خانه انها بوده به کندن زمین پرداختند . مردها با کندن نقب در خاکستر و سنگها به کوچه ها میرسیدند و با حفر سوراخ در دیوارها – تاق به اتاق پیش میرفتند و هر چیز گرانبها و بدرد بخوری را که پیدا میکردند بیرون می کشیدند . جای خالی مجسمه ها و اشیاء قیمتی قرنها بعد که " پمپیی " مجددا" کشف شد, بچشم میخورد . انها نامنظم کار میکردند . به عنوان مثال مجسمه های مرمرین یک اتاق را خارج کرده بودند اما جواهرات نفیس و ظروف نقره و طلا در اتاق بغلی نادیده گرفته شده بود . گاز سمی نیز جان عده ای از انها را در نقبهای زیر خاکستر داغ گرفته بود . این جستجوهای خطرناک خیلی زود متوقف شده بود . پس از کشف " پمپیی " در عصر جدید, باستان شناسان با صحنه های دردناک و دهشتباری روبرو شدند . بسیاری از زنها و سالخوردگان بهمراه بچه ها در کنار لنگرگاه در انتظار معجزه یا کشتی های بودند که انها را از این جهنم سوزان نجات دهد . تمام این افراد بخاطره گازهای سوزان خفه شده بودند و بخاطره حرارت بالا تمام جمجمه این افراد ترکیده بود .. بعضی از افراد دستهایشان را جلوی بینی گرفته بودند تا از هجوم خاکستر و گاز سوزان جلوگیری کنند . در اغوش پدری فرزند جان سپرده بود . عده ای سرهایشان را بین پاها و دستها پنهان کرده بودند . عده ای چنان غافلگیر شده بودند که حتا نتوانسته به گوشه ای بخزند . گاوها و گوسفندان در اغولهایشان جان داده بودند . امروزه توریستهای بسیاری از شهر دیدن می کنند, انها مرد کوزه گری را می بینند که در کارگاه خود در گوشه ای نشسته و این بار خود توسط خشم طبیعت خود چون کوزه ای شده .. چند متر انطرفتر سگ او همانطور که در خواب بوده مرگ بسراغش امده است . صحنه ها چنان وحشتناک است که هر بیننده ای را متحیر می کند . در ان زمان امپراطور روم " تیتوس " که 2 ماه قبل از فاجعه بقدرت رسیده بود هیئتی از نمایندگان سنا را مامور کرد تا امکان مرمت و بازسازی شهر را مورد بررسی قرار دهند . او مردم شهرهای دیگر را تشویق کرد که به بی خانمان شهر پمپیی و هرکولانوم پناه بدهند و اموال کسانی که مرده بودند و وراثه ای نداشتند را به نفع دولت ضبط کرد . بعد از تحقیق معلوم شد باسازی پمپیی ناممکن است و نقشه مرمت به کنار گذاشته شد . اما سرزمین پمپی بکل متروک نشد . اینجا و انجا کلبه کشاورزان از نو برپا شد . بر بالای تپه مشرف بر " هرکولانوم " دهکده ای ساخته شد . هر چند فریاد گذشتگان در زیر زمین مدفون شده بود . بقول " استایتوس " شاعر رومی : مردم ممکن است شهرها و ساکنان ان را فراموش کنند اما خشم اتشفشان وزو را هرگز از یاد نخواهند برد . در سال 202 میلادی مجددا" وزو غرید در سال 306 – 472 – 513 – 533 اتشفشان دهان باز کرد – اما نه مثل گذشته ... بعد از ان اتشفشان وزو چند قرن خاموش بود تا دوباره در سال 1361 میلادی از نو اتشفشانی کرد و این یکی از سهمگین ترین خروشهای وزو بود . درست بقدرت اتشفشانی سال 79... هفت نهر سوزان مواد گداخته از قله سرازیر شد و تمام شهر و روستا را که در دامنه اتشفشان وجود داشت نابود کرد . 18000 نفر جان خود را از دست دادند . در قرن هفدهم  " پمپیی " و " هرکولانوم " بکل از یادها رفته بودند و اگر گنجکاوی یک خارجی نبود این شهرها هرگز کشف نمی شد .

 

آنکونا مرکز ایالت مارکه در ایتالیا است. این شهر بندری به خطوط راه آهن ایتالیا متصل است و چندین بزرگراه نیز از این شهر می‌گذرند. ساحل این شهر به دریای آدریاتیک راه دارد.

 
 
ونیز شهری است در کشور ایتالیا ونیز به شهر کانال‌ها مشهور است و با جمعیتی بالغ بر ۲۷۱،۶۶۳ نفر  است.
شهر ونیز در شمال ایتالیا و در میان دریای آدریاتیک  قرار گرفته است. ونیز بصورت جزیره‌های  کوچکی است و خشکی‌ها به وسیله کانال‌ها از هم جدا شده‌اند و تردد در شهر به وسیله قایق صورت می‌گیرد
تاريخچه 117 جزيره و ناحيهLido به قرن پنجم بر ميگردد. در آن زمان برخي از ساكنين مناطق
Ventoو Aquileyaاز سوي قوم هون (476) و لومباردها (568) مورد حمله قرار گرفته و در مناطق مردابي مذكور مخفي شده ساكنان اين تالاب با ماهيگيري و استخراج نمك روزگار ميگذارندند. آنها با فرمان راوي بيعت كرده و وابسته به امپراطور بيزانس بودند آنها در سال 697 از ضعف فرمانروا استفاده كرده و Anafestoرا به جاي او برگزيدند. آنها به واسط فعاليت هاي بازرگاني من جمله تجارت برده با آنكه پاپ اين كار را ممنوع كرده بود اما به دليل سود زياد، تجارت برده متداول بود – قدرت بيشتري كسب كردند. در سال 810 شارلماني فرزند خود را براي تصاحب ونيز به اين منطقه فرستاد اما كشتي هاي جنگي او پس از برخورد با موانع موجود در منطقه مراجعت كردند. روح بازرگاني يكي از اجزاي ضروري ونيز بوده و بازرگانان همراه تاثير به سزايي بر حكومت داشته اند. به همين دليل خانواده هاي اشرافي و ثروتمند نوعي حكومت جمعوي برپا كرده بودند كه در قرون وسطي در هيچ يك از ساير مناطق ايتاليا وجود نداشت. آنها مصمم كه تحت سلطه هيچ كس قرار نگرفته خصوصاً زماني كه منافع مالي آنها درگير باشد. به همين دليل شورش هاي مكرري اتفاق مي افتد در يكي از شورش ها در سال 976 عليه قاضي كل
Pietro Candianoچهارم آتش سوزي مركز شهر شامل قصر و كليساي اول San Marcos
را تخريب كرده در ادامه نقش قاضي ها به تدريج ضعيف شده و به حفظ و برقراري صلح داخلي محدود شد. در كنار محدود شدن قدرت قضات شوراي حكگومتي تشكيل شد. اعضاي اين شورا از خانواده هاي سرشناس بوده و همگي به دنبال منافع شخصي خود بودند. از سال 1172 مهمترين نهاد منطقه ، شوراي شهر بودند قاضي كل ديگر انتخاب مي كرد. اعضاي شورا از 35 به نزديك 2000 نفر افزايش يافته و در سال 1297 عضويت شوراي موروسي شد. اسامي خانواده هاي برجسته و صاحب منصب در كتاب طلايي ثبت شد.
 
Signoriaشوراي حكومتي – مشكل از قاضي كل، شش مشاور و consiglier i3 سخنگوي quarantaو چهل عضو دادگاه عالي بود. هدف اصلي انين اوليگارشي اشراف زادگان كاهش تعداد پست هاي حكومتي و برقراري امكان كنترل كاملتر بود. در سال 1310 پس از شورش Bajamote Tie poloعليه شورا، شوراي ده تشكيل شد كه در واقع نوعي پليس دولتي مخفي بود. تلاش ديگري براي كودتا – به رهبري شخص قاضيب كل – توسط Diecia(1355) كشف شد.
Marin Falieroتلاش كرده بود قدرت را از خانواده هاي اشراف زاده شورا بگيرد. تجارت ادويه اهالي ونيز زمين كافي براي كشاورزي گسترده در اختيار نداشتند. كاربرد ادويه ها كه توسط سربازان و مسافران از مشرق زمين آورده شده بود پط از مدتي به آشپزخانه توده مردم وارد شد ونيزي ها اين تجارت را تا قرن 14 كنترل مي كنند. در اتدباي قرن 15 تجارت ادويه سالانه 540000 سكه طلا گردش مالي داشت. در ابتدا بازرگانان سوار بر كشتي هاي روحي به ونيز وارد مي شدند. اما ونيزي ها به زودي كشتي هاي خود را ساختتند در ابتداي قرن 15، 3000 كشتي بازرگراني تحت پرچم ونيز فعاليت مي كردند كه اغلب آنها به تجارت در سواحل وماهيگيري مي پرداختند.300 كشتي نيز به تنهايي يا همراه كاروان هاي مصلح به تجارت به مناطق دور دست مشغول بودند تجارت به همراه اين كاروان ها امنيت بيشتري داشت اما هزينه زيادي براي محافظت پرداخع مي شد. مالكان حخخصوصي كه بدون محافظت سفر مي كردند. با پذيرش خطر سود بيشتري به دست مي آيد. با تشكيل شركتي به نام
La Colleganzoخطر تجارت فردي كاهش يافت. بر اساس يك قانون ملي خطر مذكور ميان دو بازرگان تقسيم مي شد يكي از آنها سه چهارم سرمايه را تامين كرده و در ونيز مي ماند. نفر ديگر يك چهارم سرمايه را تامين و همراه كشتي سفر مي كرد. متداولترين مسير تجاري به سوي انگلستان و از آن جا به Tanaو Trebisondaدر درياي سياه بود . ونيز عمدتاً با مصر تجارت مي كرد. ساير بنادر مهم ديگر نيز بيرون و بيزانس (استامبول) بودند. ونيزي ها در تمام شهرهاي بزرگ و موسسات تجاري داشتند و از اين طريق قدرت سياسي قابل توجهي را در اكثر كشورها به دست آوردند. با وجود اينكه تجارت برده رسماً از قرن نهم ممنوع شده بود اما منبع درآمد خوبي محسوب مي شد برده ها عمدتاً از tana( ايپوي) آورده مي شدند. تجارت برده هاي غير مسيحي ممنوع نبود و بنابراين مخالفتي از سوي مردم به دنبال نداشت. در اواسط قرن 15 ساليانه 4 كاروان تجاري به همراه كشتي هاي محافظ از ونيز به راه مي افتادند. 1- مسير درياي سياه كه پس از رسيدن به قسطنطنيه دو بخش مي شد:‌يكي به جنوب اكراين،درياي آزوف و از آن جا به محل تجمع كاروان هاي مغول و روسيته مي رفت. قسمت دوم كاروان نيز به سمت چين و بندر ترابوزان رهسپار مي شد. 2- مسير فلسطين و سوريه ازطريق
Moreaجزيره كرت و قبرس 3- مسير مصر كه ادويه ها از طريق درياي سرخ به آن جا مي رسيد. 4- طولاني ترين مسير اروپاي شمالي با توقف هاي در سيسيل،‌مالت، تري پلي ، تونس، الجزاير، اوران، تنجه، ليسبون، بوردو بوروژ آنتورب، لندن و در مسير بازگشت توقف هاي در اسپانيا، جنوب فرانسه و بنادر ايتاليا.
Goguianaيك كشتي غرق شده بود كه در سال 1967 در سواحل يوگسلاوي پيدا شد. بر اساس اسناد بيمه اين كشتي در 1853 با بيش از 2000 شيء بلوري Murano
زيور آلات متسي، زردآلو، پارچه هاي پشم انگليسي، سفال هاي هنري، طلا و نقره و سنگ هاي قيمتي سفر خود را آغاز كرده بود. وقتي ترك ها استانبول را گرفتنتد و مسيرهاي پرتغال توسط هنري و همچنين اكتشافات كلمب صورت گرفت تجارت ونيز نيز رو به افول نهاد. رابطه با ترك ها عثماني ها پس از افول نوادگان مغول توانستند در 1400 قدرت خود را گسترش دهند. از آنجا كه ترك ها براي دستيابي به بازارهاي اروپا فقط مسير ونيز را داشتند روابط پيچيده اي پر از منافع متعارض به وجود آمد. ونيز براي اطمينان از استمرار تجارت دريايي نوعي سياست كجچ دار مريض با استانبول آغاز كرد. سفير ونيز جايگاه ارجمندي داشت. ونيزي ها دژهاي مستحكمي در كورفو، كرت، قبرس،‌يونان و دالما شيار در كرواسي برپا كردند. از سال 1545 بود كه كشتي هاي ونيزي با برده ها تقويت شدند. كشتي هاي مسلح در هر دو سمت بالاي خط پارو زنان مجهز به توپ بودند. طاعون در سال 1630 يك سوم جمعيت را از بين برد و خاندان سلطنتي هاپسبورگ و بندر تريست را عليه منافع ونيزي ها تحريك كردند. در اواسط سال 1845 كشتي هاي ترك در كرت تخليه مي شدند كه در 1669 متوقف شد. صلح
Passowitzونيز (1718) براي تحويل Moreaشبه جزيره اي كه بخش جنوب يونان را تشكيل مي دهد و آخرين ممالك ان منطقه اژه صورت گرفت.

سال هاي شكوه و قدرت
ونيز با كنترل گستردة درياها به يك كلان شهر تجاري تبديل شده بود. اين شهر در سال 827 زماني كه بازماندگان نستين مبلغان مسيحي از اسكندريه به آن جا اورده شدند رسما به Sant mar منصوب شد.
Enrico Donaldoدر 1204 قسطنطنيه را گرفت. ونيز در قرن پانزده مركز تجارت دنيا و همچنين بزگترين بندر با 200000 نفر سكنه بود. كاخ ها كه بر اساس آداب و رسوم شرقي ساخته مي شدند هر روز مجلل تر از گذشته مي شد. هنرمنداني مثل
Tintoretto,Giorgion e,Titan,Veroneseاقدام به ساخت و تزئين قصرهاي جديد مي كردند. شهر 150 كانال و 400 پل به اوج خود رسيده بود. وقتي ترك ها قسطنطنيه ها از آنها پس گرفتند اين شكوه رو به افول نهاد

 

 

ورونا شهری است در شمال ایتالیا، ناحیه ونتو Veneto کنار رود آدیگه Adige که موقعیت سوق الجیشی آن بین ونیز و میلان و همچنین گذرگاه برنر Brenner که ارتباط دهنده اروپای مرکزی با ایتالیاست، آن را به مرکز مهم تجاری و راه آهن تبدیل کرده‌است.

این شهر تولید کننده منسوجات، ماشین الات، کاغذ، شیمیایی، محصولات غذایی و همچنین کفش میباشد.

از معماریهای قابل توجه این شهر میتوان به قصر سلطنتی سن زنو ماجوره (San Zeno Maggiore متعلق به قرن ۱۲ و ۱۳) ، مقبره خوانواده اسکالیجر (Scaliger قرن ۱۴)، کلیسای سبک گوتیک سنت آناستازیا (Sant'Anastasia کامل شده در قرن ۱۵)، مکان باشکوه قرن ۱۵ بویلاکوا (Bevilacqua)، کانوسزا (Canossa) و پمپی (Pompeii) و قلعه قدیمی (Castel Vecchio ۱۳۵۴) که اکنون به یک موزه هنری تبدیل شده‌است، اشاره کرد.

یکی از سالمترین آمفی تئاترهای بجا مانده از امپراتوری روم در مرکز میدان ورونا واقع شده که متعلق به قرن یکم میلادی است، که امروزه برای اجرای اپرا و کنسرتها استفاده می‌شود. در سمت راست تالار بزرگ شهر واقع شده‌است.

این شهر تا سال ۸۹ قبل از میلاد متعلق به رومیان بوده‌است. در قرن پنجم اقوام وحشی آلمانی این شهر را به یک دژ نظامی تبدیل کردند، تا اینکه در قرن ۱۲ به یک شهر آزاد تبدیل شد. اوج پیشرفت سیاسی و هنری شهر در قرن چهاردهم بود که توسط ونیز فتح شده بود. این شهر تا سال ۱۷۹۷ یکی از ایلات ونیز به شمار میرفت تا اینکه توسط قوای ناپلئون فتح شد. هنرستان نقاشی ورونا (متعلق به قرن ۱۵ و ۱۶) به جهت تابلوهای مناظر و پرتره‌هایش زبانزد است. در قرن نوزدهم ورونا به اشغال اطریشیها درآمد تا اینکه در سال ۱۸۶۶ قسمتی از پادشاهی ایتالیا گردید. این شهر در جنگ جهانی دوم خسارات فراوانی دید. جمعیت این شهر در سال ۲۰۰۲، ۲۵۶۱۱۰ نفر بوده‌است.

 

 

مسینا یا مسین (به ایتالیایی Messina) نام شهری در جزیره سیسیل مشرف بر تنگه‌ای به همین نام*[۱] بین سیسیل و جنوب ایتالیاست.

این تنگه دو دریای تیرنین*[۲] و یونین*[۳] را که از شعبات مدیترانه هستند به هم مربوط می‌سازد. طول این آبراه ۲۴ کیلومتر و پهنای آن از ۳ تا ۱۸ کیلومتر می‌باشد.

این شهر که مرکز استانی به همین نام است بالغ بر ۲۵۷۳۰۰ تن جمعیت دارد. استان مسینا دارای ۳۲۴۸ کیلومتر مربع مساحت و ۶۷۴۱۰۰ نفر جمعیت است.

صنایع عمده آن تهیه مواد غذائی‚ چرمسازی، کشتی سازی و تجارت می‌باشد. شهر مسینا دارای دانشگاه [تأسیس در سال ۱۵۴۹ (میلادی)]، انستیتوی تحقیقات دریا زیستی، تئاتر و موزه می‌باشد. این شهر به فراوانی میوه مشهور است.

میراث فرهنگی

آثار و ابنیه تاریخی که در جریان جنگ جهانی دوم آسیب دیده یا به طور کلی نابود شده بودند، مجددأ بازسازی شده‌اند که میتوان کلیسای «دم»*[۴]، «سانتیسیما آنونسیاتا دی کاتالانی»*[۵] را که متعلق به دوران نورمانها است، نام برد.

 

 تاریخ

مسینا درقرن هشتم پیش از میلاد بر روی شهرک قدیمی تری که یک مجتمع یونانی بود، احداث شد و در قرن پنجم پیش از میلاد مسانا نامیده شد. در قرن سیزدهم میلادی برای کسب استقلال تلاش هائی از طرف اهالی مسینا صورت گرفت که مانند بقیه شهرهای سیسیل به نتیجه‌ای نرسید. این شهر در سال

آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: